دکتر عطا روستا پزشک اوزی در نروژ: پزشکی شغل سختی است ولی آرامش دهنده است

گزارشگر: حمیرا نامدار آنگاه که دردمندی سلامت خود را باز یابد، آنگاه که دستی به نشان شکر به آسمان بلند شود، ملائک تو را می ستایند. دستهایتان شفا بخش جسم بیمار. صدای قدمهایتان آرام بخش شبهای تار. دستهایتان را می بوسیم که دستهای شما شفا بخش بیمار است. چه اشکهایی که با لبخند مهربان تان درمان نشد و چه بغض هایی که با نگاه پر مهرتان آرام نگرفت. سپاسگزار کسانی هستم که سرآغاز تولد ما هستند چقدر نسخه‌هایتان برای حال امروز ما خوب است.
سر ساعتی که هماهنگ کرده ایم زنگ دفتر نشریه به صدا در می آید. دکتر عطا روستا و برادرش عبدالعزیز و صدای پای دخترکوچکی که دست در دست پدر دارد وارد
می شوند. چهره اش بسیار مهربان و آرام است هیچ غروری را نمی توانی در چهره اش ببینی پای صحبت هایش می نشینیم و مصاحبه را آغاز می کنیم:
عطا روستا فرزند عبدالرحیم روستا در شهر اوز به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش در مدرسه بدری اوز به اتمام رساند. به خاطر کار پدرش خانواده وی از اوز به دبی می‌روند و در آنجـا سکونت می‌کنـند. دکتر روستا دوره های راهنمای و دبیرستان خود را در مدرسه ایرانیان دبی تحصیل می‌کند و بعد پدرش وی را برای ادامه تحصیل به سوئد می‌فرستد.


دکتر می گوید: علاقه زیادی به درس خواندن در خارج داشتم. چون تحصیلاتم در دبی تمام شد و به خاطر این که مدرسه ایرانیان دبی در سطح بالایی از تحصیل بود اگر قبل از انقلاب دیپلم گرفته بودم، می‌توانستم بدون کنکور وارد دانشگاه تهران شوم، ولی دیپلم ۴ سال بعد از انقلاب گرفتم. بخاطر جوی که در مملکت به وجود آمد و انقلاب شد این کار میسر نشد.
یکی از گزینه های انتخاب اول خودم برای درس خواندن کشور ایرلند بود که هزینه تحصیل در دانشگاه های آنجا بسیار گزاف بود بنابراین منصرف شدم. به خاطر کار پدرم که با شرکتی در سوئد ارتباط داشت تا حدودی از آنجا اطلاعاتی کسب و کشور سوئد را انتخاب کردم که هم شهریه مناسب و هم وضع کار خوبی داشت. از سال ۸۵میلادی برای ادامه تحصیل به سوئد رفتم. در سال ۱۹۹۳ میلادی مدرک پزشکی گرفتم، پس از آن اینترنشیپ ۲۱ ماه و حدود یک سال در بخش کودکان و نوجوانان در سوئد کار کردم و سال ۹۶ به نروژ رفتم.
می گویم از چه زمانی به رشته پزشکی علاقه مند شدید؟ دکتر می گوید: البته همیشه از کودکی دوست داشتم خلبان شوم علاقه زیادی به مسافرت داشتم و در دوره دبیرستان که بودیم مشاوری داشتیم که به من گفت شغل خلبانی به درد تو نمی خورد اینکه مشاور مدرسه مرا منصرف کرد و دلیل دیگر مخالفت خانواده بود به همین خاطر از این شغل ناامید شدم. با دوستانی که داشتم شغل پزشکی را انتخاب کردم چون یکی از دوستانم هم در ایرلند پزشکی را ادامه می داد.
در دبیرستان به این فکر بودم که باید شغلی داشته باشم تا علاوه بر اینکه برای جامعه مفید باشم، بتوانم روی پای خودم بایستم و استقلال مالی داشته باشم. البته مشوق اصلی ام پدر، مادر، برادر و تشویق خواهران و در مدرسه هم درسم خوب بود. اولین الفبای انگلیسی را از پدرم آموختم و دوستانم نیز مشوق های خوبی برایم بودند.
همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا کسانی که به خارج از کشور برای ادامه تحصیل می روند به کشور خود باز نمی گردند از دکتر می پرسم چرا به ایران برنگشتید آن موقع که مدرک گرفتید؟ می گوید دلایل زیادی دارد. یکی این که چون سربازی نرفته بودم و مدرک سربازی نداشتم نمی توانستم برگردم. دیگر این که خانواده ام هم دبی بودند. خانواده ام در دهه ۹۰ میلادی به ایران برگشتند. اولین دیدارم با خانواده در ایران در سال ۲۰۰۰ بود که کارت سربازی ام را خریدم و بعد از چندین سال به ایران آمدم. دیگر این که چون ۳۰ سال در آنجا زندگی کرده بودم برایم مشکل بود. همچنین در ارتباط با دوستانم که پزشک بودند و به ایران آمده بودند می گفتند سیستم پزشکی در ایران بسیار مشکل است برای ما که فلسفه پزشکی در آنجا گذرانده ایم.
حتی در دبی نیز مشکل است چون سیستم کاری هر کشور، طرز فکر و کارها با هم فرق می کند. حتی چند سال قبل که قایم مقام وزیر بهداشت ایران به نروژ آمده بود و تمام پزشکان در سفارت دعوت بودیم این سوال از ایشان شد جواب قانع کننده ای به ما داده نشد و گفتند ایران فقط مدرک انگلیس و آمریکا را قبول دارد و اگر مدرک کشوری دیگر باشد برای کار در ایران شرایط ویژه دارد. البته اگر کسی در دوره کارآموزی و اولیه تحصیل راه پزشکی باشد می تواند و برایش راحت تر است ولی نه برای کسی که چندین سال در کشور دیگری گذرانده است. من پزشک هایی را می شناسم که دلشان می خواهد به ایران برگردند و بعضی ها نه به طورکلی به صورت افتخاری و از گذراندن پروسه پذیرش و امتحان دادن و کارآموزی دوباره در حد یک دانشجو و …. بنابراین با این مشکلاتی که در ایران وجود دارد آنان منصرف شده اند.
دکتر روستا اولین تجربه کاری خود را در سوئد که درس می خواند تجربه کرده است و می گوید: کار پرستاری در حین دانشجویی پزشکی، در موقع تعطیلات انجام می دادم، هم بخاطر تجربه و هم از نظر مالی برایم خوب بود. دوره سوم که به عنوان دوره کارآموزی بود و می توان حدود ۸۰٪ از وقتی که در دانشگاه و بیمارستان صرف می شد برای تدریس پزشکی از طریق دیدن مریض انجام می شد. در دوره ۲۱ ماهه اینترنشیپ مسئولیت کامل مریض داشتیم، ولی زیر نظارت دکترهای باتجربه بود. بعد از اینترنشیپ در سوئد، یک سال در بخش کودکان و نوجوانان در سوئد کار کردم، از سال ۹۶ در بیمارستان دانشگاهی «تروندهیم» Trondheim در بخش کودکان و نوجوانان کار کردم و اونجا تخصصی در بیماریهای کودکان و نوجوانان گرفتم. از سال ۲۰۰۳ در بیمارستان دانشگاهی آکرشهوس Akershus مشغول به کار بودم و فوق تخصص گوارش و آندوسکوپی کودکان و نوجوانان گرفتم. پس از گذراندن این کارآموزی در سوئد به نروژ رفتم و در یکی از بیمارستان های نروژ که خود بیمارستان برایت تنطیم و برنامه ریزی می کند که در چه بخشی کار و وارد شوی من در بخش کودک و نوجوان کار خود را شروع کردم. از سن نوزاد تا ۱۸ سال را چک می کردم بعضاً تا سن ۱۹ و ۲۰ هم دنبال می کردم و بعد از آن به بخش دیگر بزرگ سال فرستاده شدم.
تخصص من در بخش کودک و نوجوان است. ولی فوق تخصصم و سمت اصلی من فوق تخصص بیماری های گوارش و آندوسکوپی کودکان و نوجوان تا سن ۱۸ سال است. کارهای عملی آندوسکوپی، سلامت کودک را مدیریت می کنیم و این مدیریت شامل موارد فیزیکی و عمل های کوچک روی کودکانی که نمی توانند تغذیه شوند، چک کردن نوزادان و کار عملی زیادی روی نوزادان داریم.
می گویم کار با کودک برایتان راحت تر است یا بزرگسالان و به چه دلیل دوره تخصصی اطفال را انتخاب کردید؟ می گوید: از دلایلی که این تخصص را انتخاب کردم، این بود که من از بچگی با بیماران کودک در خانواده تماس داشتم. حتی اینکه یک بچه بیمار که نمی تونه بگه چیش هست، همزمان که کار و مشکل می‌کنه، چالش هیجان و انگیز به پزشک دست میده، یعنی باید به عنوان یک دکتر بیشتر سعی کنی معمایی رو حل کنی. ولی بزرگسالان این طور نیست
می توانی برای مدتی آنها را خوب کنی. ولی برای کودکان به این صورت نیست مگر این که بیماری خاصی داشته باشند که مادام العمر باید آنها را پشتیبانی کنی و تحت مداوا باشند. دلیل دیگر اینکه وقتی یک کودکی را مداوا می کنی و خوب می شود یک تعداد همراه کودک از پدر، مادر، پدربزرگ، عمه و….یک گروه بزرگی همراه کودک مداوا شده و خوشحال می شوند. مثل این که دنیا را به آنها داده ای و این باعث احساس خاص در هر پزشک می شود. بیشتر بیماری های گروه سنی که من با آنها کار می کنم نوزادان نارس هستند، بیماری مادرزادی نوزادان، سندرم، عفونتی به خاطر هوای سرد. بیماری حساسیت به مواد غذایی و بیماری های خونی البته مریض های که بیشتر این بیماری دارند مهاجر هستند. من مطالعه زیادی در پزشکی دارم بیشتر وقت ها آنلاین و اینترنتی که بیماری های جدید هست که حتما باید با علم پیش برویم و روزانه کیس های جدید می آید.
نروژ یک کشوری یخبندان است و جنوب که ما هستیم شهر اسلو روز و شب آن با هم در فصل ها و شمال و جنوب آن با هم فرق می کند. جامعه نروژ شباهتی با منطقه خودمان ندارد. در نروژ جمعیت کم، سطح عمومی و سواد بالایی دارند. یک سیستم خیلی پیچیده و منظم در این کشور است که همیشه این نظم برقرار است. رفتن به مدرسه، دانشگاه، بستری در بیمارستان مجانی است و مالیات روی همه چیز است اغلب خانه ها و ماشین ها وامی هستند. مردم معمولی در آنجا تجملات ندارند ولی یک جور تحت حمایت تامین اجتماعی دولت هستند که اگر یک روز کسی نتواند کار کند حقوق یک روزه به آنها می دهند، اگر مریض شوند و تحت نظر پزشک خانواده باشند و قابل مداوا نباشد به جاهای دیگر منتقل می شوند. در آنجا هر چه درآمد بیشتر و تعلقات بیشتر باشد درصد پرداخت مالیات هم بیشتر است به این صورت نیست که بتوان مثل یک شخص پولدار در ایران زندگی کرد سیستم اداره مملکت به صورتی دیگر تنظیم کرده اند.


دکتر می گوید: در نروژ به غیر خودش اوزی دیگری نیست ولی قبلا شنیده بودم یک نفر به طور پناهنده آمده بود که به دلایلی دوباره به دبی باز می گردد. دکتر در نروژ تشکیل خانواده داد و در آنجا با همسر و یک دختر زندگی می کند. در آینده اگر فرزندم خواست این شغل خودم را دنبال کند او را راهنمایی می کنم ولی به او تحمیل نمی کنم چون کاری سخت و فشار فیزیکی زیادی بر روی انسان دارد و از نظر روحی باید تصمیم بگیری و سخت است.
اگر بخواهیم به طور کلی در مورد دانش پزشکان ایرانی و فارغ التحصیلان پزشکی از دانشگاه های ایران صحبتی کنیم باید بگوییم که به بسیاری از پزشکانی که در خارج از کشور تحصیل کرده اند و یا در خارج از کشور به کار طبابت اشتغال دارند، سطح اطلاعات پزشکان ایرانی بسیار بالا می باشد به خصوص در زمینه های عملی. شاید علت این برتری به دلیل این است که پزشکان ایرانی در هنگام تحصیل با بیماران بسیاری برخورد داشته. چون مهاجر در ایران زیاد و ملیت‌های مختلف در آنجا بوده ، تنوع ژنتیکی بالایی داره و بیماریهای مختلف هم وجود دارد. ولی در کشورهای دیگر فقط مدرک در کشورهای دیگر برای کارکردن در آنجاها راحت تر است. از نظر گروهی و هزینه، کشورهای اروپای شرقی مانند: لهستان، مجارستان و… سطح پزشکی بالا است حتی در نروژ ظرفیت ندارد و خود دولت دانشجو را به جاهای دیگر می فرستد. ایران کشوری است که فقط مدرک پزشکی آمریکا و انگلستان قبول دارد.
مصاحبه را به پایان می بریم به این می اندیشم که پزشکان باید روزانه با افراد زیادی از گروههای مختلف جنسی، اجتماعی و سنی مواجه شوند و این گروه ها هر چند با وجود تفاوت هایی که دارند ولی همگی نام مشترک بیمار را نزد پزشک یدک می کشند و چهره باز پزشک و خوش خلقی اش، نیمی از درمان شان است و زبان خوش پزشک، دوای بیمار و امید برای جانی دوباره بخشیدن به بیمار سرمایه یک پزشک است.


1 دیدگاه

  1. سلام و عرض ادب. کلمه ای به چشمم خورد که حس کردم نادرسته و لازم دیدم تذکر بدم.. اون قسمتی که نوشتین: و انقلاب شد و این کار مؤثر نشد.. منظور احتمالا “میسر” هست.. متشکر و موفق باشید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد