سنـت شکنـان به قلم عبدالجبار خضری

در سال ۱۸۳۳ میلادی که عده ای از فرمانروایان خویشاوند از موطن اصلی ابوظبی با هشتصد تن از یاران قبیله ای با شترها و چارپایان از عموزادگان خود در ابوظبی جدا شده و پس از پیمودن صدها کیلومتر به سوی شمال در بندر کوچک ماهیگیری دبی  فرود آمده بودند، هیچ کس گمان نمی برده دیدگاه ترقی خواهانه آنان و فرزندان و نوادگان شان با استفاده از فرصت ها، در آینده، آن را به بندرگاه گردشگری و تجارت بین المللی تبدیل نمایند. بطوری که امروز چون دولت شهر مدرن بر تارک خاورمیانه نورافشانی کند.

همان سال در نخستین گام ایجاد دوستی سوداگرانه با دولت بریتانیای کبیر، ابرقدرت منطقه و جهان برقرار نموده که حاکمیت آنان را به رسمیت شناخته است.

نیم قرن بعد یعنی در سال ۱۸۸۷ که دولت وقت ایران خاندان قواسم که در بندرلنگه و اطراف به تجارت اشتغال داشتند و به هیچ وجه پاسخگوی حکومت مرکزی نبودند، را تار و مار کرده بود. فرمانروای هوشمند دبی با فرستادن نمایندگان به اطراف با وعده و وعید و دادن زمین رایگان و لغو پنج درصد حقوق گمرکی و نیز عوارض و مالیات، تجار سرگردان را تشویق به سرمایه گذاری در آن دهکده ماهیگیری کرده بود. طی کمتر از دو دهه ایرانیان تجارت پیشه بندرلنگه به آنجا مهاجرت کردند. 

طبق آمار سال ۱۹۰۱ میلادی نزدیک به پانصد ایرانی در آنجا مستقر شده و محله بستکیه که در آن زمان با داشتن بادگیر و گنبد و غیره گیرائی خاصی داشته با دو بازارچه بنا نهادند.

آمار سال ۱۹۰۸ نشان از سکونت ده هزار نفر متشکل از اقوام: عرب، ایرانی، هندی و بلوچی دارد که تجار کالاهای هند بریتانیا را از راه این بندر با قایق و با موتور لنج به نقاط اطراف و یا با پشت شتر که تخمین زده می شود تعدادشان ۱۶۵۰ نفر بوده است؛ ابتدا به منطقه بوریمی و از آنجا به سایر نقاط صحرا منتقل می کرده اند.

در این بندرگاه تا سال ۱۹۶۱میلادی که اولین کارخانه برق ۱۴۴۰ کیلو واتی احداث کردند به علت نبودن کوچک ترین امکانات رفاهی، تجار و کسبه روزگار خود را سختی می گذارنیدند. به همین دلیل بیشتر آنان خانواده خود را در زادگاه  شان که از آب و هوا و امکانات رفاهی بیشتر برخوردار بودند، ترک نموده به تناوب مدتی برای کسب و کار در دبی و مدتی برای استراحت پیش خانواده در زادگاه شان امور خود را می گذارنیدند.

اما از آن تاریخ که شرایط برای سکونت همسر و فرزندانشان مناسب دیدند، خود را برای کوچ دائم آماده کردند تا رفت و آمدها سررشته کسب و کار که پیوسته در حال تغییر و دگرگونی بود از دست ندهند و در عین حال خود و خانواده شان از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار باشند. خانواده ها پس از ورود طبق سنت دیرین زادگاه شان در شهرک  دبی با خویشاوندانی. همشهریان و هموطنان منطقه در آمد و رفت بودند.

دیری نگذشت که اجرای سریع برنامه های توسعه شهری و رشد اقتصادی تغییرات بنیادی در زندگی شان پدید آورد. بر تعداد مهاجران خویشاوند و لارستانی ها و هموطنان جنوب فارس افزوده شد. بر بستر شن زارها: اسکله ها، فرودگاه ها، خیابان ها، اتوبان ها، برج ها و…. ساخته شد. بازارها از حالت سنتی خارج و به صورت مدرن توسعه یافت. و…

درآمد روز افزون حاصل از این تحرکات موجب تغییر سبک زندگی مردم گردید. بسیاری از مردم خانه های مسکونی ساخته شده از بلوک سیمانی و گلی، مرجانی که در مرکز شهر در سطح شنزارها بنا شده بود، رها کرده در دور دست ها با نقشه های مدرن و مصالح روز ساخته و به آنجا نقل مکان کردند.

در نتیجه خویشاوندان، دوستان و آشنایان که همگی در یک محله و در چند قدمی یکدیگر زندگی می کردند، از هم بریده و به داشتن اتومبیل شخصی برای تک تک اعضاء خانواده جهت رفع نیازمندی ها، چون خرید مایحتاج خانگی، بردن فرزندان به مدرسه، دید و بازدید های خانوادگی و… که از آن ببعد همسرانشان به علت رونق بازار و گسترش شهر فرصت آن را نداشتند ملزم کرده بود.

خواهرم فاطمه گل خضری همسر مرحوم محمد عبدالقادر که از این وضعیت به تنگ آمده بود می گفت: روزی به همسرم گفتم چاره ای جز آموختن رانندگی و خرید اتومبیل برای انجام امور مذکور ندارم. همسرش که  دیدگاه روشنفکرانه داشته و تحولات زمان را بدرستی درک می کرد، در جواب ابراز رضایت می کند. اما می گوید: در این جامعه بسته و سنت گرا که طی قرن ها مردان را نان آور خانواده و زنان را فقط خانه دار و تامین کننده رفاه و آسایش آنان به شمار می آورند نمی توان حتی چنین مساله ای مطرح تا چه رسد به اجرای آن که از سرزنش ها و بد بیراههای این و آن در امان نخواهیم بود. بخصوص اینکه در بعضی از این کشورها منع قانونی هم دارد.

دیری نمی گذرد دل به دریا زده او را به تنها آموزشگاه رانندگی موجود در دبی می برد. پس از چند جلسه تمرین، همسرش در ساعات خلوت روز با اتومبیل شخصی اش او را تمرین می دهد. گویا در یکی از این تمرینات آشنایی او را دیده و آنچه نباید بشود. سرزنش ها، نفرین ها، بد و بیراه گفتنها، آنطور که پیش بینی کرده بودند به حقیقت می پیوندد. اما خواهرم بی پروا به چنین گفتاری با اعتماد به نفس کامل در امتحان شرکت نموده موفق به دریافت گواهینامه می شود.

وی گفت: از آن به بعد حتی برای رفع نیازمندی ها خویشاوندان و آشنایان با آنان همکاری می کرده که پس از چندی به مزایای آن می برند و زمان دیگر هم علاقمند به یادگیری و دریافت گواهینانه می شوند و خانم مریم قرقاش دومین زنی است که در این راه موفق می شود. به امید روزی که خرد جایگزین سنت های نامعقول گردد.

شیراز-عبدالجبار خضری


1 دیدگاه

  1. سلام خدا قوت خاطرات بسیار شرین و با تاملی بود تلاش‌ها شده تا به موقعیت رسیده بودند.‌ با پشتکار مداوم می توان به بهترین موقعیت ها رسید . موفق و سربلند باشند جناب عبدالجبار خضری

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد