از یادگرفتن حساب و هندسه واجب تر است

بچه ها شاد و شیرین و بی غم هستند. امروز معلم کلاس دوم تاخیر داشت من رفتم سر کلاس تا سرشان را گرم کنم. داشتم توی ذهنم دنبال موضوعی برای صحبت می گشتم. چه موضوعی مفید و مناسبه؟ خواستم تا هر کدام هرچه می داند راجع به کره زمین بگوید. کره زمین محل زندگی ماست و درباره شناخت آن چیزهای زیادی نمی دانستند. کره زمین در تصور کودکانه آنها همان بود که در لوازم التحریری ها می فروشند! پرسیدم چه چیزی روی کره زمین از همه چیز مهم تر است؟ یگی گفت معلم!

معلم؟! راستی اگر روی کره زمین معلم نباشد چه خواهد شد؟ اگر پزشک ها و پرستارها تمام شوند چه؟ یا بقال ها، بناها، کارمندان، اصلا اگر پدر و مادر تمام شوند چه؟ بچه ها حتی نتوانستند به پاسخ مورد نظر من نزدیک شوند. پاسخ مورد نظر من دور نبود، نایاب نبود، اما خارج از دایره ذهن کودکان بود. پاسخ را خودم دادم، آب!

همه می دانستند آب خیلی خوب است. چون همه تشنه می شدند، چون همه استخر و آب بازی را دوست داشتند. همه هم کم و بیش می دانستند اگر آب تمام شود چه خواهد شد. گل ها و درختان خشک خواهند شد، حیوان ها خواهند مرد، حتی انسان ها هم از بی آبی و تشنگی خواهند مرد. اما هیچ کس تصور آن را نداشت که آب دارد تمام می شود!

آب دارد تمام می شود! جمله ام که به نقطه رسید سکوت حاکم شد. بهت و ناباوری کودکان را گرفته بود. باور نمی کردند. اولین کس که سکوت را شکست گفت: ولی آب که تمام نمی شه!

موضوع را تا اینجا رساندم. باید ادامه می دادم، باید ثابت می کردم که آب تمام می شود چون این یک حقیقت است. باید با زبانی کودکانه و بیانی قابل فهم به کودکانی که هرگز بی آبی ندیده اند می فهماندم که آب تمام خواهد شد. اما چگونه می شد به کودکانی که همیشه دیده اند وقتی شیر آب را باز می کنند آب جاری می شود، در یخچال و آبسردکن همیشه آب است، پدرشان همیشه با شلنگ ماشین می شوید و مادرشان حیاط و فرش ها را می شوید، ثابت کرد که اوضاع این چنین ماند؟ آب قابل شرب تمام می شود.

 به دریا نگاه نکنید که آبی و بی کرانه است. آب دریا را نمی توان نوشید، آب دریا درخت ها و گل ها را خشک می کند و… بچه ها دوست دارند حرف بزنند و نظر بدهند. اما معلم آمد و بحث مرا ناتمام گذاشت. بحث آب و بحران آب بحث ناتمامی است، اما آب دارد تمام می شود.

فاطمه منصف


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد