نگـاهی بـه سـرگـذشـت سیـمیـن و جـلال



*محمدصدیق پیرزاد: زنده یادان سیمین دانشور و جلال آل احمد زوج هنرمندی بوده که در ادبیات فارسی هر یک سبکی نو برای خود داشتند. آنهایی که با ادبیات فارسی مانوس و سری به کتب می زنند و در ژرفای اقیانوس بیکران ادب و معرفت غوطه می خورند، می دانند که این دو فرد شایسته که بودند و چه کردند؟ 
در این نوشته می خواهم شمه ای از زندگی نامه و سرگذشت این دو استاد معرفت برای خوانندگان گرامی بنویسم و از آنان به نیکی یاد کنم. البته قسمتی از مطلب از روزنامه اطلاعات شماره ۲۶۷۰۲ در تاریخ ۷/۲/۹۶ صفحه ۳ برگرفته ام. 
سیمین، زاده شیراز است که در سال ۱۳۰۰ خورشیدی پا به عرصه وجود نهاد، و زندگانی پربرکت و طولانی را تا سال ۱۳۹۰ ادامه داد و دنیا را وداع گفت. سیمین دانشور استاد دانشگاه تهران و مترجم و نویسنده ای لایق بود. رمان پرسر وصدایش یعنی «سووشون» نقطه اوج هنری وی بشمار می رود و با پخش آن رمان به عنوان پرافتخار «بانوی ادبیات داستانی ایران» دست یافت. 
زنده یاد جلال آل احمد سال ۱۳۰۲ متولد و زندگی پرفراز و نشیب خود را تا سال ۱۳۴۸ ادامه داد و چشم از جهان فروبست. جلال هم مترجم، نویسنده و در عین حال فعال و صاحب نظر در حوزه های سیاسی، اجتماعی دوران معاصر بود. وی پس از یک دوره فعالیت سیاسی حدی بین سالهای ۱۳۲۲تا ۱۳۳۲از فعالیتهای مزبور کناره گرفت و به فعالیت های عمدتاً فرهنگی روی آورد. در این سالها پس از تالیف و ترجمه کتب، سرانجام با کتاب معروف «غرب زدگی» و بعد کتاب تحلیلی «در خدمت و خیانت روشنفکران» به عنوان اثر گذارترین نظریه و از سیاسی اجتماعی مخصوصا در زمینه مسایل روشنفکری کشور شناخته شد. 
در این سالها بود که من در دهه چهل در دانشسرایعالی تهران به وی رسیدم یعنی سالهای تحصیلی ۴۳-۴۴-۴۶-۴۷وی استادم بود در درس نویسندگی خدا رحمتش کند. قیافه اش آرام و دوست داشتنی بود و گفتارش به دل می نشست، تا آنجا که در این دوران دوبار مطلب نوشتم و برای حاضرین در کلاس قرائت کردم و به من گفت: سبک نوشته ات منطقی است. حال که به این مطالب توجه کردید ببینیم سیمین و جلال این دو دلداده فرهنگی چه سالهای بهم رسیدند و چگونه؟ 
گویا اولین برگ از کتاب زندگی مشترک این زوج هنری که نامه ای از آل احمد به دانشور است گم شده و فعلا در دسترس نیست ولی صفحه دوم کتاب مزبور موجود است و آن هم یادداشت مورخ ۱۶ مرداد۱۳۲۸ سیمین دانشور است به شرح زیر: 
آقای آل احمد عزیز، الان وارد شدم و کاغذ شما را خواندم، بی نهایت متاسفم. ان شاء اله بادمجان بم آفتی ندارد. اگر مانعی ندارد، من فردا ساعت شش میام بدیدنتان. ارادتمند، سیمین دانشور

این دو دلداده فرهنگی از سال ۱۳۲۷ با یکدیگر آشنا شدند. و در سال ۱۳۲۹ هم ازدواج کردند. روایت آل احمد در این رویداد چنین است: راه افتادم سمت شیراز برای گرفتن قسط اول حق الزحمه قمار باز داستایوفسکی، از آقای معرفت نامی که به واسطه ابراهیم گلستان با او آشنا شده بودم. آل احمد در ادامه می افزاید: توی ماشین که از گاراژ اتوعدل راه افتاده بود با سیمین آشنا شدم. آمدن سیمین به زندگی ام، تکانه ای بود که تا مدت ها  مرا و خانواده را لرزانید. 
هیچکس از اهل خانه، تمایلی به ازدواج من با سیمین نداشت به خصوص پدر که تصور داشتن یک عروس مشکوفه، دیوانه اش می کرد. خودم هم فکر نمی کردم روزی می رسد من با خواهرزاده یک درباری، پیمان زناشوئی ببندم. سیمین دختر خواهر سردار فاخر حکمت از نزدیکان محمدرضا شاه بود که تا آستانه نخست وزیری مملکت پیش رفته بود بنابراین من با سیمین تفاوت های اساسی داشتیم هم در رگ و ریشه هم در خاستگاه و فرهنگ اما چه می شود کرد با دلی که او را جدا می خواست؟ 

چند روز بعد عروسی مان که در خانه سردار فاخر حکمت برگزار شد، از میان همه اقوام من، تنها یکی دو خواهر زاده حضور داشتند. آن هم پنهان از پدر. آنها وقتی رسیدند در آن چادری مشکی و زیر آن روبندهای بلند، هیچ تناسبی با خان های حاضر در میهمانی نداشتند. سیمین در آن روز یک لباس آبی ناپلئونی پوشیده بود از همان پارچه پاپیونی موهای کوتاه فردارش را زینت می داد. لباس از بالا حالت چهار ترک داشت و بقیه اش خشتی باز بود. من یک نگاه به او انداختم و یک نگاه به خواهر و خواهرزاده هایم و برای لحظه ای به انتخابم تردید کردم. 
آیا رویارو کردن طرفین این ماجرا از خود خواهی و لج بازی من ناشی نمی شد؟ تا اینجا شرح حالی بود از زبان جلال نوشتنی، حال ببینیم مردم نسبت به این دو شخص زبده فرهنگی چه نظری دارند، تا آنجا که معلوم شده مردمی که به سبک نویسندگی آنان مخصوصا آل احمد آشنا شده اند دو تیپ اند. یا آل احمد را به دلیل نو بودن نوشته هایش مدح می کنند یا اصلا او را قبول ندارند و معاندانه آثارش را نقد می کنند. از هر چه بگذریم ناچار باید قبول کنیم که این زوج هنرمند فرهنگی و نویسنده دارای آثاری هستند که در زمان حیات و پس از مرگ آنها بارها تجدید  چاپ شده و به زبان های دیگر نیز ترجمه شده است. 
*عضو شورای نویسندگان عصر اوز 

 


1 دیدگاه

  1. احسنت جناب پیرزاد

    یاد آورى از بزرگان مخصوصاً نویسندگان وفرهنگیان 

    بسیار عالى ومطلوب مردم است وخاصاً که از زندگى  زناشویى جلال ال احمد وسیمین دانشور رقم زدید اگرچه از یادداشتهاى خودش میباشد ولى بیاد اوردن براى مردم جالب میباشد 

    دستتان درد نکند وقلمتان پایدار

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد