پایتخت کلمات شهریست نه بزرگ، نه پر از آسمانخراش و نورهای نئونی، اما در کوچههای باریکش، کتابها قدم میزنند با کفشهای خاکی و واژهها از لبِ پنجرهها آویزاناند مثل گلدان شمعدانی. کودکی کنار نانوایی شعرِ سهراب را زمزمه میکند پیرزنی در صفِ دارو از حافظ مثال میزند و کتابفروشیِ کوچکِ تهِ بازار از مسجد هم شلوغتر است. اینجا صفحهها، نَفَس ...
ادامه مطلب »