در گفتگو با سازنده صنایع دستی اوز: صنـایع دستـی در مسیر فـراموشی

وقتی از ماشین پیاده شدیم اولین چیزی که توجه ما را جلب و ما را به دوران گذشته وصل کرد کوچه مقابلمان بود. کوچه ای پیچیده از بوی خوش دیوارهای کاهگلی و بافت های قدیمی که شاهد صدای بازی و خنده کودکان دیروز بود. کوچه هایی با عطر مهربانی و کم عرض که شاید بهانه ای بود برای از کنار هم رد شدن و دیدار همدیگر. کوچه ای که هنوز هم می توان بوی خوش دوشاب پزی را در آن حس کرد.

 رد پایی از هنر را هنوز هم می توان در کوچه پس کوچه های این شهر یافت. پس تصمیم گرفتیم که به خانه ای در این کوچه برویم که سال هاست در آن دوشاب می پزند. وارد دوشاب پزی که می شویم  می بینیم که دستگاه خاموش است. از پستوی آن که رد شدیم دنیایی از صنایع دستی قدیم مردمان شهرمان را مشاهده کردیم. برایمان جالب آمد. سلام که می کنیم اول از هر چیز ما را به دیدن صنایع دستی اش در خانه روبرویی خانه میرنجما می برد که یک اتاقی را در آنجا به خود اختصاص داده است. وارد که می شویم می بینیم وی با دستان خود ذره‌ذره آثارهای هنری را خلق کرده و گویی از روح خود در آن دمیده‌است را نشانمان می دهد. 

با خود می گوییم تا قبل از وارد شدن وسایل مدرن و صنعتی، صنایع دستی در زندگی مردم نقشی برجسته داشت زیرا همه آنچه که مردم در زندگی خویش از آن استفاده می کردند، مانند وسایل پخت غذا، ابزارهای مورد استفاده در کشاورزی، پارچه هایی که در دوخت تن پوش مورد استفاده قرار می گرفت، زیور آلات و دیگر وسایل مورد نیاز بشر، همگی با دست و ابزارهای دستی ساخته می شدند.

او می گوید در گذشته ساخت صنایع دستی برای امرار معاش بود ولی متاسفانه امروزه صنایع دستی بیشتر جنبه نمادین دارد و اکنون برای تزیین خانه استفاده می شود.

به دوشاب پزی بر می گردیم. او خود را محمد اکبری فرزند عبدالغفور معرفی می کند. تحصیلاتش را تا پایان سوم راهنمایی بیشتر ادامه نداده است. بعد از ترک تحصیل به مدت ۲ سال در میوه فروشی زینل صالحی و دوسال نیز در مغازه نجاری فتحعلی نامدار کار کرد.  تا اینکه تصمیم گرفت در لرد مصلی مغازه بقالی برای خود دایر کند. هر چند که در کنار این شغل به دوشاب پزی و درست کردن صنایع دستی نیز می پرداخت. بالاخره تصمیم گرفت که بعد از ۱۵ سال مغازه بقالی را در سال ۱۳۷۲ کنار گذاشته و فقط به ساخت صنایع دستی و دوشاب پزی بپردازد. یعنی سه ماه از سال را به شیره پزی و ۹ ماه دیگر را به ساخت صنایع دستی می پردازد و با وجودی که الان ۵۷ سال سن دارد ولی باز هم با عشق و علاقه به کار خود ادامه می دهد. هر دو شغل را دوست دارد و چرخ زندگی خود را با هر دو می گذراند.

اکبری می گوید: از قدیم به ساختن وسایل قدیمی علاقمند و در مغازه ای که داشتم با برگ های درخت نخل به بافتن ترازو، گُبُنگِه، سَرکوزه و …. می پرداختم. یادم است همیشه احمد بستکی می گفت بیا ساختن دُول (وسیله کشیدن آب از آب انبار) را یاد بگیر که بعد از من کسی در اوز باشد این کارها را انجام دهد و من الان این هنر را از او به یادگار دارم. و در واقع وسایلی که درست می کنم الهام گرفته از ایده‌ها و افکار درونی ام است و ۱۰۰ درصد مواد به‌کاربرده شده در آن طبیعی است. فیلترهای آب شیرین کن را خریداری و از آنها نخ تهیه می کنم و حتی «پریخ های درخت نخل» را نیز برای ساختن «گپک بانه» استفاده می کنم.

گلیم های کوچک هم در کنار دیگر وسایل هایش خودنمایی می کند. کنجکاو می شویم و در مورد گلیم ها می پرسیم. می گوید: دستگاه گلیم بافی پشت سرتان است. من از کودکی که پدرم پشم را آماده و به نخ تبدیل می کرد و من برای زن دایی هایم که «تون دار باف» بودند می بردم، به گلیم بافی علاقمند شدم و از همان زمان ها گلیم های دست بافت خودمان را برای امرار معاش می فروختیم.  الان نیز از شهرهای گراش و روستاها اطراف نیز برای خرید کارهای دستی ام به اوز می آیند و آنها را خریداری و حتی به کشورهای دیگر می فرستند. و به قول خودش در بیشتر خانه های اوز از آثار و وسایل دست سازش وجود دارد. علاوه بر اینکه مردم برای خرید به کارگاه مراجعه می کنند حتی برای دید و بازدید هم به آنجا می روند و به صحبت در مورد قدیم و وسایل قدیمی می پردازند که بسیار برایش لذت بخش است. از کارش بسیار راضی و تندرستی را سرور همه چیز می داند.

به او می گوییم چرا صنایع دستی قدیم را در شهر اوز احیا نمی کنید تا دیگران هم این حرفه را یاد بگیرند؟ می خندد و می گوید من بارها در نمایشگاه های مختلف شرکت کردم و حتی به ارگان های مختلف نامه نوشته ام تا مکانی را در اختیار من قرار دهند که بتوانم کارگاهی دایر و به علاقمندان این حرفه را یاد دهم ولی متاسفانه هیچ اقدامی نشده و من هم به این کارگاه کوچک خود بسنده کرده ام. هر چند برای هنرآن طورکه باید تبلیغ نشده و ارزش چندانی قائل نبوده اند. برای تولید صنایع و هنرهای دستی حمایت و پشتیبانی لازمه کار است. وی به راه‌اندازی یک مجموعه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: هرچند رونق گذشته را ندارد اما هنوز گردشگران فراوانی را به سوی خود فرا می‌خواند و این افراد با خرید هنر دست استادکاران شهرمان، یادگاری ارزشمند را با خود به همراه می‌برند.

در حین صحبت هایمان مشتریانی هم برای خرید دوشاب به آنجا می آیند. از او می خواهیم کمی هم در مورد شغل دوشاب پزی اش بگوید:

برای اینکه ۲۲ کیلو خرما به شیره تبدیل شود یک ساعت و نیم زمان لازم است. و مراحل های بسیاری دارد. و خوب است که بدانید در شهر اوز فقط دو کارگاه شیره پزی وجود دارد یکی من و یکی هم عمویم محمدرسول اکبری است و چقدر حیفم می آید که بعد از ما چه کسی می خواهد این کارها را انجام دهد؟ متاسفانه امروزه هیچ جوانی حتی فرزندان خودم به این شغل علاقه ای نشان نمی دهند که این کار را از ما یاد بگیرند تا در سال های آینده این کارگاه در شهر اوز از بین نرود و مردم نخواهند برای تهیه یک لیتر شیره خرما به شهرهای هم جوار مراجعه کنند. در کنار دوشاب پزی پشمک و کویته هم درست می کرده که متاسفانه به خاطر زحمت زیادی که داشت دیگر این کار را انجام نمی دهد.

و یک چیز جالب دیگری که محمد اکبری  انجام می دهد مبادله کالا به کالا است. مثلا صنایع دستی خود را می فروشد و در قبال پول از طرف مقابل جنسی را دریافت می کند.

او دیگر با بالا رفتن سنش حس و حال قدیم را برای ساختن وسایل ندارد و تقاضایش از مسئولین این است که با ایجاد مکان و حمایت های خود جوانان را به سمت و سوی این قبیل کارهای قدیمی بکشانند تا این کارگاه ها هم مثل کارخانه تفنگ سازی به فراموشی سپرده نشود. حتی پیشنهادی که داشت این بود که در خطبه های نماز جمعه هم می توان به این موارد اشاره کرد تا مردم و خیرین آگاه شوند و برای شهر آبا و اجدادیشان اوز بکوشند تا این کارگاه ها پابرجا و مستدام بمانند.

روزگاری اقلام صنایع‌دستی فلزی، مس، فرش، خورجین بافی، سفره بافی، حصیربافی، گلیم، جاجیم، و صنایع چوبی از جمله صنایع‌دستی بومی دیارمان بود که متاسفانه به فراموشی سپرده شده است. هر چند هنوز مردمانی هستند که با بافتن گلیم های زیبا و رنگارنک سعی می کنند از این هنر اصیل گرد فراموشی را دور کنند و تازگی و پویایی به آن بدهند.

بعد از پایان صحبت هایش به این نتیجه رسیدیم که وقتی پای صحبت بزرگترها می نشینیم متوجه می شویم که با خیلی از آداب و رسوم های گذشتگانمان آشنایی نداریم. و در می یابیم که کم کم تمام این سنت های قدیمی چه از لحاظ پوشاک، خوراکی، آداب و رسوم، زبان، هنرهای دستی و …. برای نسل های آینده دیگر وجود نخواهد داشت. پس این مسئولین شهر ما هستند که باید بکوشند و با حمایت خود این سنت ها را احیا کنند.


1 دیدگاه

  1. کار پسین اوز در معرفی ایشان بسیار به جا و ارزشمند بود. خوب است چنین افراد هنرمندی که انگشت شمار هستند از طرف شورا و خیرین مورد حمایت قرار گیرند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد