پسین اوز در سوگ علی گریست

ساعت ۲۱ و ۲۰ دقیقه روز گذشته ۱۹ بهمن ۹۹ گوشی ام زنگ خورد و فوت علی عالی زاده را شنیدم. به سختی باور کرده ولی واقعیت را نمی شود انکار کرد با خود خلوت کرده و در زندگی او غور کردم.

مردی که علاقه ای به مطرح شدن نداشت، رک گو و صریح بود. آدمها را به جای خود می شناخت. علاقمند به نشریات و یک پرسپولیسی دو آتشه بود به علی پروین عشق می ورزید. هر بار که مرا می دید قبل از ارتقاء بخش اوز، ضمن پرسش در این مورد، اطلاعات مختلفی را به من می داد. پیوسته از رکود نشریات گلایه داشت و می گفت: من در گذشته ۳۰۰ نسخه روزنامه خبر می آورم و یک روزه تمام می شد ولی حالا فقط ۱۰ شماره به زور فروش می رود. درباره عصر و پسین اوز که حرف ها داشت.

شادروان عالی زاده همه را می شناخت، صفات افراد مختلف را بازگو می کرد، با همه دوست و مهربان بود، با کسی اختلاف نداشت. یکی از پاک دست ترین مرد مطبوعاتی بود و سرپرستان مطبوعات استان او را خوش حساب ترین نمایندگی ها معرفی می کردند.

همت وی مثال زدنی بود، اتوبوس ها و پیک های پستی خیلی جدی و مسئولانه بسته های مطبوعاتی را به او می رساندند. هر روز شادمانه برای رهگذاران و دوستان صبحانه تهیه می کرد.

صبح دوشنبه ۲۰ بهمن ۹۹ به دفتر آمده و به سختی توانستم فقط خبر کوتاه فتو نیوز را از او تهیه کنیم، حمیرا نامدار و مریم سمیعی کارکنان پسین اوز اصلا نتوانستند با من حرف بزنند چشمانشان اشکبار و روی صفحه مانیتورشان عکس علی نمایان بود. روز دوشنبه نتوانستیم کارهای روزمره را به خوبی انجام بدهیم، و این متن را که قرار بود دیروز به روری خط برود امروز سه شنبه ۲۱ بهمن ۹۹ منتشر می شود.

اتفاقی که انسانیت را تعریف کرد همه برایش افسوس خوردند و در عصر روز دوشنبه دلگیرانه با او بدورد گفته و علی عالی زاده در جایگاه ابدی آرام گرفت.

امروز و دیروز مغازه اش بسته بود و هر کس از مقابل مغازه می گذشت یادش را گرامی می داشت. آیا مغازه روزنامه فروشی باز هم باز شده و روزنامه توزیع می کند؟    

بهرحال علی رفت و گفت:

روز مرگم دوست را دعوت کنید.

 بعد مرگم خنده را سر کنید.

رفتنم را ای دوستان باور کنید.

روحش شاد، یادش گرامی باد


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد