گفتگو با دکتر افسانه شعبان نژاد شاعر طبیعت گرا:  حتما از بین بچه های اوز نویسنده، شاعر و تصویرگر خواهیم داشت

افسانه شعبان نژاد نویسنده و شاعر کودک و نوجوان، متولد سال ۱۳۴۲، متاهل، دارای دو فرزند و دارای مدرک دیپلم علوم تجربی،لیسانس زبان و ادبیات فارسی، فوق لیسانس ادبیات نمایشی، دکترای هنر.

از سال ۱۳۶۰ شروع به کار کردم و شعر گفتم ولی به نظر خودم اولین شعر تخصصیم در سال ۶۴ در زمینه کودک و نوجوان با نام «پدرم باغبان این باغ است»  که در مجله کیهان بچه ها چاپ شد.

وقتی در فرودگاه لارستان با استقبال تعداد زیادی از دوستان روبرو شدم فهمیدم که به شهر کتاب خوان و کتاب دوست و فرهنگی وارد شده ام و این موضوع خیلی برایم خوشحال کننده بود.

تا به حال اسم اوز را نشنیده بودم ولی به واسطه احمد اکبرپور که خود چندین بار به اوز آمده است، دعوت شدم که من نیز با تعریف های اکبرپور بیشتر مشتاق شدم تا به این شهر بیایم. برنامه با بچه ها خیلی خوب است و با این دعوت ها یک پنجره از طرف شاعر و نویسنده به سمت بچه ها باز می شود.همین که در جمع بچه ها حضور پیدا می کنیم این خود موفقیت آمیز است. وقتی که به مجتمع آفرینش وارد شدم و کتاب های خودم را در دست بچه ها دیدم تعجب کردم و این نشان از این بود که مربیان بچه ها واقعا تلاش کرده و در زمینه کتاب و کتابخوانی با آنها کار کرده اند.

در این مدت کوتاه که با بچه های اوز در ارتباط بودم آنها را کودکانی شاد، با نشاط و اهل کتاب دیدم. در برنامه ای که دانشگاه آزاد داشتم یکی از کودکان حین برنامه تصویر من را نقاشی کرده بود و کودکان مجتمع آفرینش نیز شعر و قصه های من را به زیبائی به نمایش در آوردند. من فکر می کنم حتما از بین این بچه ها نویسنده، شاعر و تصویرگر خواهیم داشت.

من تلاش می کنم در آثارم حالا چه قصه و چه شعر از دنیای بچه ها الهام بگیرم یعنی حتما یک شعر یا یک قصه ای بنویسم که بچه خودش را در آن شعر و قصه ببیند. یعنی چیزی ننویسم که در ذهن و دنیای بچه نیست و سعی می کنیم زبان کار ما، نزدیک به زبان بچه ها باشد.

من یک فرد طبیعت گرا هستم و خیلی دوست دارم بین بچه ها، مخاطبانم و طبیعت یک پلی بزنم و بچه ها را با دنیای اطراف خودشان آشنا کنم. من به عنوان یک انسان به هر چیزی احترام می گذارم حتی سنگ و سعی می کنم که مخاطب من هم این حس را داشته باشد و طبیعت را دوست بدارد و حتی به سنگ ها هم به عنوان یک موجود زنده نگاه کند و….

برای نوشتن برنامه خاصی ندارم. شعر هر وقت دلش بخواهد به ذهنم می آید و خدا را شکر تا جایی که فهمیدم بچه ها آثارهایم را دوست دارند و کارهایم مورد توجه شان قرار گرفته است. سعی می کنم هیچ وقت به هیچ کاری دلبسته نشوم چون اگر دلبسته شدم به دنبال خلق آثار بهتر نمی روم و همیشه امیدوار به کاری هستم که هنوز انجام نداده ام و قرار است فردا و فرداهای دیرتر انجام دهم.

من بیشتر با شاعر و نویسندگانی که در حیطه کاری خودم هستند در ارتباطم از جمله: مصطفی رحمان دوست،  شکوه قاسم نیا، اسداله شعبانی، جعفر ابراهیمی، مهری ماهوتی و … و چون خود مسئول شورای شعر انتشارات کانون هستم بیشتر با شاعران و نویسندگان پیشکسوت و جوان ارتباط دارم.

اولین کتابی که از من چاپ شد مجموعه داستانی به نام « نه من نمی ترسم» و آخرین کتاب هم مجموعه شعر چهار جلدی به نام «با من دوست باش» است که از بین آثارم رمان «صدای صنوبر» را دوست دارم چون فضای رمان فضای دوره کودکی خودم است.

شعرهائی که می گویم روحیه کودکانه دارد و این برای من موهبت الهی است چون بچه ها دنیای زلالی دارند و این موضوع باعث شده که من همیشه کودک بمانم. و از کارم بسیار راضی هستم و اگر دوباره متولد بشوم باز هم این شغل را انتخاب می کنم.

برای موقعیت کاری ایم به کشورهای ایتالیا، آمریکا، ترکمنستان، استرالیا و… سفر کرده ام و و ترکمنستان را از همه بهتر دیدم. هر انسانی چه زن و چه مرد با تلاش به هر چی که می خواهد می تواند برسد. تلاش خیلی آدم را به خواسته هایش نزدیک می کند. با فضای مجازی می توان ارتباط بیشتر با مخاطبان و دنیای اطراف داشت. دوستان آثار خودشان را از طریق تلگرام، ایمیل و .. به دست من می رسانند و من جواب می دهم و این دنیای مجازی بسیار مفید است.

خود نیز انتشاراتی به نام «لو پِه تو» دارم که کلمه لوپه تو یک کلمه کرمانی است و به عروسکی می گفتند که با پارچه درست می شده است. از بین شهر ها شیراز را خیلی دوست دارم و مردمانش را شاد و سرزنده می بینم. از نظر من شعر برای تلطیف روح و بیان احساسات و بیان هدف هایی با زبان بسیار شیرین و جذاب برای مخاطب است.

هنر را بیشتر برای مردم دوست دارم چون هنری که برای مردم باشد همان هنر برای هنر است. و کسی که بتواند برای مردمش کار کند و حرف دل آنها را بزند، از زندگی آنها چیزی را بیان کند، هنرمند است. سعی کرده ام که هنرم برای مخاطبان باشد.

بین شاعری که برای بزرگسالان کار می کند با شاعری که برای کودک کار می کند تفاوت هایی وجود دارد. خیلی وقت ها از احساسات خودم گذشته ام و دارم برای احساسات یک بچه صحبت می کنم. شاید کسی وقتی شعر کودکانه را می شنود فکر می کند بسیار ساده است ولی اینگونه نیست و من می توانم به جرات بگویم که گفتن یک شعر کودکانه خیلی سخت از گفتن یک شعر برای بزرگسالان باشد و همیشه سعی کرده ام که کاری که برای مردم است کاری باشد که ارزش ادبی و هنری اش بالا باشد.

اولین خوانندگان و شنوندگان شعرها و قصه های من بچه هایم بودند. و جالب این بود که از نظرات آنها هم در پیشرفت کارم استفاده می کردممشوق های من پدرم، مادرم، همسرم، معلمانم، و نهایتاً آقای رحمان دوست که مشوق اصلی من در این زمینه بودند و من همیشه خود را شاگرد ایشان می دانمبه موسیقی خیلی علاقه دارم حتی دخترم نیز رشته موسیقی خوانده و بین سازها به هود، قانون و دف خیلی علاقمندم.

همسرم نیز رشته حقوق خوانده و بی نهایت به ادبیات علاقمند است و یکی از همراهان من در این زمینه بودند. اگر کمک های ایشان نبود من تا حالا این همه کتاب نداشتم.و در آخر خوشحالم که باز هم توانسته ام در جمع بچه های یکی از کشورم باشم و امیدوارم که حضورم برای آنها مفید بوده باشد. از خدا می خواهم به من توفیقی دهد که هر روز بهتر از دیروز کار کنم و تا زمانی که هستم بتوانم برای بچه ها بنویسم.

گزارشگران: حمیرا نامدار و مریم سمیعی


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد