استا محمدیوسف کارشناس نجاری و الکترونیک

شادروان محمدیوسف فقیهی فرزند محمدرفیع که در اوز به «استا محمدیوسف» معروف بود فردی باهوش، باسواد و خوش مشرب و بذله گو بود. وی در سال ۱۲۷۵ شمسی در اوز به دنیا آمد. دوران کودکی را نزد پدرش به نجاری پرداخت و چون باهوش بود خیلی سریع آموزش های پدر را فرا گرفته و آن را اجرا می نمود. در ضمن به مکتب خانه رفته و به فراگیری قرآن و احادیث نبوی و خواندن کتب مذهبی و غیرمذهبی پرداخت.


در سال ۱۲۹۰ شمسی کشور کویت به سوی عمران و آبادی گام بر می داشت و بسیاری از مردم جنوب ایران به ویژه اهالی اوز برای امرار معاش به کویت می رفتند و استا محمدیوسف هم در سن ۱۶ سالگی عازم کویت شد. ولی کویت به مذاق وی خوش نیامد و به اوز و نزد پدرش بازگشت و حرفه نجاری را دنبال نمود. او در لارستان بزرگ و جنوب استان فارس مشهور شد و اغلب قنداق های تفنگ را او تعمیر و یا برای آنها قنداق زیباتر و محکمتر از اول می ساخت. چوبی که وی برای ساخت قنداق تفنگ استفاده می کرد بیشتر از کشور هند وارد می شد. و از طریق بنادر مغویه، لنگه و چارک به اوز می آمد.
هم سخنی با او حتی برای چندین ساعت متوالی، خستگی نمی آورد. پیوسته با کت و شلوار و کلاه شاپو در مجامع حاضر می شد و از نظر ظاهر بسیار فردی متین و با شخصیت بود. پس از اینکه شغل نجاری را در اوز برای همیشه انتخاب کرد هوش و ذکاوتش برای او این بستر را فراهم ساخت تا از نبوغ و استعداد خویش در سایر علوم هم بهره برداری کند.
ریاضیات او بسیار خوب بوده و در دقت و سرعت عمل نیز چیزی کم نداشت. این بار به سراغ تولیدات جدید آن زمان رفت، رادیو، گرامافون، ساعت، ضبط سوت، بخاری و غیره از دید او پنهان نماند و به طور خودجوش با چگونگی ساخت آنها آشنا شد و سپس به تعمیرات آن همت گماشت.
یادم هست روزی ساعت بغلی پدرم را برای تعمیر نزد او بردم. به من گفت چه مشکلی دارد؟ گفتم پدرم گفته که دیروز تا حالا خوابیده است با شوخی گفت: صدایش بزن بیدار می شود. در جواب گفتم هر چه صدا کردیم بیدار نشد. گفت من بیدارش می کنم. حالا بگذار تا فردا بخوابد فردا بیا و ساعت بیدار را ببر. سپس یک کشو میز چوبی خود ساخته را باز کرد. دیدم چندین عدد ساعت بغلی و مچی در آن کشو جا داده بود. از تمام مناطق لارستان برای تعمیر ساعت، رادیو، تفنگ، گرامافون، ضبط صوت، و غیره نزد او می آمدند. یک ساعت دیواری بسیار بزرگ با قطر حدود ۵ متر حدود نیم قرن پیش ساخته بود که در ایوان منزل شخصی خودش آویزان بود و مردم از همه نقاط به تماشای آن می پرداختند. من هم آن ساعت بزرگ را دیدم خیلی جالب و بزرگ بود. برای آگاهی مردم از ورود مهمان زنگ اخبارهای زیبا ساخت و همچنین زنگ دوچرخه که به زیبائی تقلید و در منزلش ساخته و بر روی دوچرخه ها نصب می کرد.
شاید در بسیاری از منازل قدیم کنونی نیز آثاری از دست ساخته های این استاد هنرمند در ساخت های نجاری وجود داشته باشد. تخت خواب، کمدهای مختلف معروف به کت کرسی، جای خوس بافی، کرسی برای نشستن، صندلی، میز، جای کوزه، گهواره، ننی و غیره در حال حاضر همان کوزه دان کوچکی که به زیبائی ساخته می شود و بر روی آن نقاشی شد و به عنوان نماد شهر اوز به مهمانان هدیه می گردد، از ابتکارات آن مرحوم بوده است. شادروان حاج محمد یوسف فقیهی در امور نجاری، الکتریکی، نقاشی و ظرافت کاری بسیار ماهر و زبر دست بود. در و پنجره های چوبی که توسط وی ساخته می شد در منطقه مشهور بود و به قول معروف مرگ نداشت.
این هنرمند در سال ۱۳۷۲ پس از ۹۷ سال عمر با برکت دار فانی را وداع گفت. روحش شاد. یادش گرامی باد.
با تشکر از آقای یوسف محمدزاده
احمد خضری 


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد