فــرجــام عــدالـت خــواهــی

کلثوم غیاثپور: چند روزی می شد که خبر سفر قریب الوقوع رئیس جمهور به شهر اوز همه چیز را تحت الشعاع خود قرار داده بود، عده ای این خبر را باور نداشتند و برخی دیگر سفر رئیس جمهور ایران به اوز را یک رویداد بزرگ تاریخی می دانستند.
سالن ریاست جمهوری در اوز به سرعت برای دیدار مردم با رئیس جمهور کشورمان آماده می شد، همه جا صحبت از تقاضای ارتقای اوز به شهرستان و رساندن این پیام به رئیس جمهور بود و همه این فرصت را بهترین موقعیت برای ارتقای اوز می دانستند، انگار افتتاح پروژه مسکن مهر که هدف از سفر رئیس جمهور بود فراموش شده و همه بسیج می شدند تا فریاد حق خواهی خود را به گوش ایشان برسانند و من نیز یکی از هزاران نفری از مردم شهرم بودم که صدای شنیدن مطالبه شهرستان شدن اوز را بر افتتاح مسکن مهر ترجیح می دادم.
از آن روز شبها و روزها در خلوت تنهایی خود به این فکر می کردم که چگونه من هم به عنوان یک زن و به نمایندگی نیمی از مردم شهرم تقاضای شهرستان شدن اوز را از رئیس جمهور کشورم بخواهم به همین دلیل سعی کردم بتوانم راهی برای نزدیک شدن به رئیس دولت پیدا کنم. از این رو به یکی از بستگان و آشنایان که مسئولیتی در شهر داشت مراجعه کردم و تقاضای کارت جایگاه ویژه نمودم ولی متاسفانه موافقت نشد و گفتند که جایگاه ویژه محل حضور مسئولین، همراهان و مهمانان ویژه منطقه است. با این جواب هر چند ناراحت شدم اما مایوس نشدم و مصمم به حضور در سالن شدم و با خودم گفتم حضورم در هر کجای سالن که باشد می تواند به رساتر شدن فریاد حق طلبانه همشهریانم کمک کند.


دوشنبه ۲۴ مردادماه سال ۱۳۹۰ بود هوا گرم و ماه رمضان به نیمه های خود رسیده بود که برای اولین بار در تاریخ اوز رئیس جمهور کشور به شهرم اوز آمد. مردم از ساعتها قبل در سالن ورزشی و در اطراف آن تجمع کرده بودند، در میان هیاهو و کف زدن های ممتد حاضرین، دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشور وارد سالن شد و برای من که در آن شلوغی و ازدحام به هرشکل ممکن توانسته بودم خودم را به داخل سالن برسانم و رئیس جمهور کشورم را ببینم یک روز تاریخی و پرخاطره بود. با شروع سخنرانی رئیس جمهور دقایقی فریاد مردم برای شهرستان شدن اوز همراه با بلند کردن پلاکاردهای که در دست داشتنداز هر گوشه ای بلند شد و فریاد حق خواهی من با همه وجودم با صدا و فریادهای بلند همشهریانم درهم آمیخت و به اوج رسید و سخنرانی تحت الشعاع فریادهای مردم قرار گرفت و آنجایی که رئیس جمهور با اشاره گفت: صداهای شما را شنیدم و حاضرین را به سکوت دعوت نمود و ادامه سخنرانی داد و در ادامه گفت در سفر چهارم هیات دولت به استان فارس به شهرستان اوز سفر خواهیم کردکه با بیان این جمله رئیس جمهور سالن یک بار دیگر با فریاد احساسات و اشک های شوق و کف زدن ها و صلوات مردم یکی شد و با این نوید رئیس جمهور امیدها در دل مردم جانی دوباره گرفت. سخنان رئیس جمهور که تمام شد دقایقی بعد صدای بالگردهای حامل رئیس دولت و هیئت همراه به گوش می رسید که آسمان شهرم را به مقصد تهران ترک می کرد و من در گوشه ای از خیابان ایستاده بودم و به حرف های رئیس جمهور فکر می کردم و با همه وجود خوشحال بودم و اشک های شوقی که به یادگار از سفر رئیس جمهور به شهرم سرازیر می شدو پهنای صورتم را خیس می کردوهنوز آن خاطرات شیرین برایم زنده و ماندگار است .
هر چند باگذشت زمان از سفر رئیس جمهور گشایشی در پرونده ارتقاء اوز حاصل نشد اما بر این باورم که سفر مرد اول هیات دولت به اوز و بازتاب وسیع مطالبات مردم در خبرگزاری ها و رسانه های محلی و کشوری زمینه ای شد که خواسته به حق مردم شهر وبخش اوز بیشتر شنیده و دیده شود و با تلاش های مضاعف و مستمر مردم و مسئولین محل و بررسی های جدی مطالبه اوز در دولت های بعد به درستی نتیجه داد وامروز ما شاهد به بار نشستن همه آن تلاش ها و فریادهای حق طلبی مردمی هستیم که بیش از ۴۰ سال به دنبال آن بودند و به حق قانونی و منطقی خود رسیدند و من اینک خرسند و خوشحال از ارتقا بخش به فرداهای روشن و آباد شهرستان «اوز» می اندیشم.


1 دیدگاه

  1. بسیار عالی احساسات پاک شما مورد تقدیر کلیه همشهریان است۸

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد