اوز از دیدگاه استاک انگلیسی در ۱۴۰ سال قبل

 احمد خضری: ویلیام ادوارد استاک کارمند غیر نظامی حکومت هند انگلستان؛ مدت ۸ سال در هندوستان روزگار گذراند و در ژانویه سال ۱۸۸۱ میلادی به قصد سفر به اروپا و تغییر آب و هوا به کشور ایران آمد.

 وی قبل از سفر ایران به مدت ۵ سال به یادگیری زبان فارسی پرداخت. او از طریق بندر بوشهر به ایران سفر کرد و از آنجا به شیراز، فیروزآباد، قیر، کاریان، هرم، بیدشهر، کوره، اوز، لار، اصفهان، تهران و… می رود. استاک سفرنامه اش را به صورت روزانه می نوشته است.

 در این سفرنامه چشم انداز جالبی درباره شهر و روستاهای مسیر به چشم می خورد. در این قسمت مشاهدات وی را درباره اوز در دوران ناصرالدین شاه قاجار در۲۲مارس ۱۸۸۱ که مسافت کوره تا اوز را به اتفاق همراهش به نام سیدعلی اهل تهران می‌پیماید را می خوانیم: پنج فرسخ، ۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر را پیمودیم. شب هنگام در اوز بسیار خنک بود به طوری که درخواست آتش کردم و… مسیر فضای وسیع میان تپه‌های جنوبی و به دشتی میان مناطق کوهستانی کم ارتفاع ختم می‌شد… این تپه ها به صورت موازی قرار داشتند؛ که از سمت جنوب به شمال و غرب به وسیله تپه‌های کم ارتفاع به یکدیگر متصل می شده اند…

پوشش گیاهی نیز تغییر می کند. چون از فیروز آباد بنه و درختان بادام و زیتون وحشی جای خود را به(درختان و بوته های) کنار، تمرسک (حِسک) و درختان (نخل و گز) و چنار می دهد. ‌گل ها نیز کمتر و کمتر می‌شود. شبدر ها بخشی از تپه‌های کم ارتفاع را به‌صورت فرشی به رنگ ارغوانی کمرنگ پوشانده بودند… از کوره تا اوز تپه‌های آنجا چنانچه از زاویه ای در سمت چپ نگاه شود به صورت صخره‌ای به ارتفاع ۶۰۰ فوت تجلی می کرد.

 در دشتی که ما وارد آن شدیم خرابه سه روستا دیده می شد، یکی از روستاها دارای یک بار ۱۰ خانوار ساکن بود. دشت به خوبی زیر کشت رفته بود. لیکن ۴ سال خشکسالی برای سکنه بذزی باقی نگذاشته بود. با توجه به باران زیاد زمستان آخر، چیزی کشت کنند… از جریان آبی که آمیخته با نمک بود عبور کردیم. تلخ‌ترین آبی بود که تا به حال چشیده بودم. در کنار آب انباری که در فضای محقر بود؛ توقف کردیم… یکی از ژنده پوشان اسلحه به دست ظاهر شد و شروع به داد و فریاد کرد…

 دو سه نفری از افراد پیدایشان شد، آنها که پیش از این چوپانی می کردند؛ سراسیمه شدند و می خواستند بدانند ما می‌خواهیم چه کار کنیم؟ برایشان توضیح دادیم و… به هر حال ما بی اعتنا حرکت خود را ادامه دادیم… موقع بالا رفتن از تپه، کاروانی از الاغ ها را دیدیم که در تپه مقابل به سمت ما می آمدند و توسط چند تفنگچی محافظت می شدند. یکی از آنان درباره  راهزنان سئوال کرد.

به راهمان ادامه دادیم به شیب آخر تپه کم ارتفاع رسیدیم. بر فراز آنجا قلعه و خانه‌های اوز را دیدیم؛ که بر دشت سبز به سفیدی می گرایدند. خانه ها بلند تر و بهتر از آن چیزی بود که طی روزهای پیش دیده بودیم. اتاقهای بزرگی را در تالار یافتیم. سکنه(اوز) به ۱۰۰۰ تن می‌رسید. هرچند که عده‌ای بومی نبودند. روستا پر از آب انبار بود. برخی از آنها خیلی بزرگ بودند. سقف‌های سنگی و گنبدی شکل داشتند. آب چاه شور بود. کلانتر اوز با من درباره مشکلات مردم به خاطر قحطی سال پیش حرف زده از سه سال کم باران گفت که بسیاری فوت شدند و سایرین هم پراکنده شدند. فقرائی که ماندند و به خوردن پوست بادام رضایت دادند( بادام وحشی و اهلوک) در میان جماعتی که پشت در برای تماشای یک فرنگی تجمع کرده بودند. دو جوان را دیدم که لباهاشان  شبیه لباس هندی ها بود. آنان دلالان محصولات انگلیسی بودند؛ و از بمبئی آمده بودند. آنان بمبئی و دولت انگلستان را می ستودند. در اوز چندتایی خانه تجار (دارالتجار) به چشم می‌خورد و در کل در اوز مکان، بازار و روستایی پر رونقی وجود دارد. کلانتر به من ناهار مفصلی داد و درباره وقایع اخیر جهرم اطلاعاتی به من داد. (یک روز در اوز مانده و فردایش عازم لار شدیم). ۶ فرسخ تا لار فاصله داشت. شش و نیم صبح تا ۲ عصر.

 طول دشت اوز به ۲۰ مایل و عرض آن اندکی کمتر از یک مایل است. صبحانه را در امامزاده ای قدیمی که در خرابه آب انبارها و درختان کنار و تمرسک محصور شده بود صرف کردیم.

 نکات قابل توجه درباره اوز از دیدگاه استاک

۱- مسافت بین کوره و اوز که ۵ فرسنگ ذکر شده، و طی ۵ ساعت پیموده شده است.

۲- هوای فروردین‌ماه سرد بود و استاک تقاضای آتش کرده است.

۳- تپه های هم ارتفاع و پوشش گیاهی گرمسیر که با مناطق سردسیر تفاوت فاحش دارد و بیشتر کنار، نخل، گز و حسک (تمرسک) در منطقه و وجود بادام، بنه و زیتون وحشی در سردسیر.

۴-خشکسالی و قحطی سال های ۱۲۵۶ تا ۱۲۵۹ خورشیدی حدود ۱۴۴ سال قبل.

 ۵- حفاظت و مراقبت دامداران از منطقه و حساس بودن آن از حضور غریبه ها به ویژه خارجی‌ها.

۶-کاروان و تفنگچی ها از مسیر اوز که در حال عبور و مرور بودند.

۷- توصیف خانه و شهر اوز که از جاهای دیگر زیباتر و بهتر بوده است.

۸- جمعیت اوز در سال ۱۲۵۶ خورشیدی که افزون بر ۱۰۰۰ نفر بوده است.

 ۹- شور بودن آب چاههای اوزو تعداد آب انبار در اوز.

۱۰- وجود جوانان مهاجرت کرده و تجارت مردم در هندوستان.

۱۱- آباد و پر رونق بود اوز در دوران ناصری.

 ۱۲- پذیرایی مفصل کدخدای اوز از مهمانان (مهمان‌نوازی مردم  اوز).

 ۱۳- فاصله اوز تا لار که ۶ فرسنگ بوده است و از راه اناخ عبور و مرور می شده و از گراش عبور نکرده است.

۱۴- مساحت دشت اوز که حدود ۵۲ کیلومتر مربع بوده است.

* مدیر مسئول

 منبع:۱- تاریخ مفصل لارستان جلد ۱ صفحه(۹۴۶) ۲- شش ماه در ایران (سفرنامه ادوارد استاک) انتشارات ققنوس ترجمه شهلا طهماسبی


5 دیدگاه

  1. بسیار جالب وآموزنده بود

  2. مقاله ای بسیار جالب بود

  3. آنچه در اوز مورد توجه استاک بوده جالب است ، خانه ، دمای هوا ، مساحت دشت ومهمان نوازی

  4. ابراهيم محموديان

    ترجمه اشتباه براى تعریف دروغ از تاجران جوان اوزى دوره قاجار
    من دو جوان را دیدم که شبیه هندیها لباس پوشیده بودند،آنها منسوجات انگلیسى خریدوفروش میکردند و به بمبئى رفته بودند،جایى که مقدار زیادى بى ادبى و مقدار کمى زبان هندى یاد گرفته بودند

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد