در پی درج مقاله «دریا، راه و اندیشه، ضامن توسعه مناطق جنوب استان فارس» به قلم احمد خضری در پایگاه خبری و فصلنامه پسین اوز، پژوهشگر محترم غلامحسین محسنی از گزارش جوابیه ای تحت عنوان «راستی راه و همراه خود خواهد یافت» را ارسال کرده است که عینا از نظر خوانندگان محترم می گذرد.
جای خوشحالی و امیدست که تلاش در راه راستی ثمربخش است! «احمدخضری» مدیرمسئول«پایگاه خبری پَسین اوز»در کانال«آفتاب لارستان»بخشی از واقعیات تاریخی در باره«لار و لارستان»منتشر کرد. با تبریک بهایشان و آروزی تداوم آن، همراه شده و در«اهمیت آتشکده آذرفرنبغ کاریان، بندرسیراف و شهرگور در ایجاد جاده تجاری سیراف-گور»نکاتی را بررسی مینماییم.
«خضری»،«سه عامل اصلی(آتشکده آذرفرنبغ، بندرسیراف و شهرگور)باعث ایجاد یک جاده معتبر تجاری بهنام گور-سیراف» دانسته است. و بدرستی راهها را عامل«پیدایش، رونق و توسعه شهر و آبادیها»شناختهاند. او از«تأثیر منفی»عدم گذر این راه ازمکان کنونی«اوز»یادکرده است. همان راهی که«وثوقی»در کتاب درسی دانشگاهی خیلی ناشیانه«شهرلار»را هم بین آبادیهای مسیر جا زده است! حال چرا«اوز»که۴۰کیلومتر نزدیکتر بوده نیفزوده، شاید میخواسته اوزیها را در این نیرنگ همراه ننماید!!!
باید افزود، که«سه نقطه مهم یعنی کاریان، گور و سیراف»سهگوش یک مثلث هستند. و«کاریان»در مسیر«سیراف-گور»قرار نمیگیرد.
برابر گزارش «حمداله مستوفی» راه از «بندر سیراف» به «فاریاب» در باختر «خنج» آمده، دوشاخه شده، یک شاخه(فرعی) به «خنج»، و شاخه دیگر(اصلی)به «لاغر» میرسیده است. آنگاه در دو مسیر ادامه پیدا میکرده است.یکی بسوی«کارزین، گور و شیراز»، شاخه دیگر در«دارابگرد»پایان مییافته است. این شاخه از جاده میباشد، که از«کاریان»میگذشته است!
اینکه نوشته:«با معتبر شدن کاریان، جاده سیراف-گور از شمال لارستان کنونی بهکاریان میرسیده است»، پرسش برانگیز میباشد!
مانند اینست که بنوسی«جاده شیراز-تختجمشید از شمال زرقان کنونی بهتختجمشید میرسد»!
-آیا در اینجا«زرقان کنونی»نقشی ایفا میکند،که در نوشته خضری«لارستان کنونی»جایگاهی داشته باشد؟!
«ولایتلار»در آن روزگار(۷۴۰ه.ق)خود بخشی از«کوره دارابگرد(شبانکاره)»بوده است!
از اهمیّت آتش و روشنایی در نزد ایرانیان باستان و برپایی آتشکدهها در سراسر ایران روزگار ساسانی بدرستی یادکرده است. ارزش معنوی آتش«آذرفرنبغ کاریان»پوشیده نیست!
نوشته:«برای بردن آتشمقدس به سایر آتشکدههای مختلف از جادههای باستانی کاریان، دارابگرد، کاریان، گور-شیراز و سیراف بهره میبردند»که این نشان آگاهی از تاریخ ایران باستان نویسنده میباشد.
گزارشی از این که «موبدان کاریان، آتش را از جاده سنگچین دشت کدو استفاده و در روستای هود در قلعه زیردژ و پستنب در بخش بیدشهر شهرستان اوز توقف و تقویت آتش میکردند، سپس از روستای گلار و تنگنارک عبور کرده و در آتشکده محلچه تقویت آتش میکردند و به سوی شهرگور رهسپارمیشدند» دادهاند.
مسیر پیچان و دراز یاد شده تا کنون هیچ جغرافینویسی گزارش نکرده است! پیداست«خضری»برای معرفی«جاده سنگچین، دشتکدو، قلعه زیردژ و پستنب»این شیوه را بکار برده است.
برای رفتن از«کاریان به شهرگور» نزدیک ترین راه بسوی شمال(مبارکآباد کنونی)و سپس«کارزین» میباشد، که به شهرگور میپیوندد!
اگر برابر نوشته او راه «کاریان» به جنوب و رفتن به «مالچه» در پیش گرفته شود، باز باید بسوی باختر تغییر مسیر داده، به «خنج» و آنگاه بسوی شمال به«کارزین»روند و راه شهر گور را در پیش گیرند. این مسیر مسافت را دو برابر و بیشتر مینماید!
دارندگان آتش آنقدر آگاهی داشتهاند، که بجای مسیر مارپیچ، راه راست و بسیار کوتاهتر برای بار میرای(آتش)خود انتخاب کنند.
تازه برای رفتن به«سیراف» هم از مسیر«کاریان- لاغر-فاریاب- کُران و سیراف» سود میبردهاند.
مدیر مسئول«پسین اوز» نقل قولی از «حمیرا کمال»آورده، که «منزلگاههای جویم، کاریان و خلار در احسنالتقاسیم [مَقدَسی] نام برده است که خلار در واقع همان آبادی گِلار امروزی است!»
امّا«مَقدَسی»در«احسنالتقاسیم،ج۲ص۶۷۴بخش فاصلهها»نوشته:«از شیراز تا دیه جویم یک مرحله، سپس تا خلّار دو برید»میباشد.
همچنین در بخش «وضع جغرافی،ص۶۶۶» از آبادیی بنام «کلّار» در «سردسیر» فارس یادکرده، که نمیتواند«گِلار» گرمسیر باشد.
برای آگاهی! «جویم» همان«گویم» کنونی بوده، که فاصلهاش از شیراز تنها یک مرحله (راهی که رهرو در یک روز بهپیماید) بوده! سپس با۲ برید(هر برید دو فرسنگ یا دوری دو منزل)به«خلّار»میپیوسته است.
با این مسافت روشن است، «گویم» دهی در باختر شیراز و آبادی«خلّار» در۴ فرسنگی آن بوده، که هیچ ربطی به«گِلار»ندارد!
«مَقدَسی» برای اینکه دو(۲)«جویم» با هم اشتباه نشود، «جویم» گرمسیر فارس را «جویم ابواحمد» نوشته، که مورد نظر«کمال» است!
همچنین از قول«محمدنور نوری» نگاشته: «اینجا آتشکدهای بوده که راههای خنج به لار و خنج به کاریان از طریق تنگنارک و از کاریان به بنادر یا لار در این محل تلاقی میکردهاند!»
-«اینجا» منظور«خلّار (که بهاشتباه گِلار میپندارند!)» بوده، که کسی از آتشکده آن تاکنون ننوشته است!
اگر چنین بود، برای رفتن « از کاریان به بنادر یا لار» باید از «اوز» گذر کرد! در حالی نوشته: «شهر اوز در مسیر راههای باستانی قرار نداشته است…»! و البته«لار» هم من میافزایم! چون بدرستی نوشته: «شهر لار نیز قبل از۷۴۰هجری قمری در منزلگاهها و راههای باستانی دیده نمیشود!»
-اگراین دو(کمال و نوری)[برابر نوشته خضری] پی بهاین برداشت نادرست خود بهبرند، دیگران نیز تشویق خواهند شد.
-کدام جغرافی نویس یا تاریخ نگاری«با زوال سیراف و اوج گرفتن جزیره کیش» از ظاهر شدن «لار» در مسیر تازه نام برده است؟!
«ابنبلخی» در آغاز سده۶ه.ق از«زوال سیراف و اوجگرفتن جزیرهکیش»گزارش داده است.
در حالی که به نقل از«تاریخ مفصل لارستان» نگاشته: «از لارستان یا سرزمین لار، در تاریخ ایران تا قرن هفتم و هشتم هجری ذکری به میان نیامیده است!»
-بر چه پایه و اندیشهای«محمدنور نوری»،«لار»ی که هنوز ساخته نشده، در مسیر راه «ظاهر» کرده است؟!
در حالی که بدرستی آورده: «در دوره صفویان[سده۱۰ه.ق]، پس از زوال کیش[باید زوال جزیره هرموز باشد!]، شهر بندرعباس به عنوان مهمترین بندرتجاری ایران محسوب شد و از آن به بعد شهر لار در مسیر بندرعباس-لار-جهرم-شیراز قرار گرفت».
-بر اساس چه سندی«مقارن با قرن هشتم… به دنبال ایجاد تغییرات در راههای کشور، لار جانشین منزلگاههای خنج، فال و هرمز شد»؟!
-این«تغییرات»در نتیجه درگیری شاهان شبانکاره با مظفریان بوده، که سبب فروپاشی شبانکارگان گردید. و ربطی به«خنج، فال و هرمز»نداشته است.
نگاشته:«رونق تجاری مسیر بندرعباس-شیراز باعث شد که شهرلار علاوه برشهر اقتصادی بهعنوان یک شهر مهم دیپلماسی مطرح شود، بهگونهای که شرکتها و نمایندگان کشورهای خارجی اقدام بهتأسیس دفاتر تجاری در لار کرده!»
-در روزگار صفوی تنها یک کشورخارجی(هلند)در لار یک خانه داشته، که برای تعویض شتران سردسیری حمل ابرایشم با گرمسیری از آن استفاده میکردهاند!
-آیا این«خانه هلندیها» مرکز «مهم دیپلماسی و شرکتها و نمایندگی کشورهای خارجی» میتوان خواند؟!
تنها یک راه است، آن هم راستی!
در نوشتن اینگونه مباحث تاریخی. به دام افرادی. که با سیاست کاری سعی در ابراز نظر خود. ودیدگاه همشهریان متعصب خود هستند نیفتید اطلاعات تاریخی راهها چندان مشکلی. از گرفتاری ها امروز جامعه ونسل بیکار وپریشان حاضر را درمان. نمیکند که انرژی خود وسایرین از شهرهای مجاور. را صرف آن نمایید بگذارید در لارستان بزرگ احترام شهر فرهنگ وادب اوز برای همگان. برقرار باشد