به یاد دوست و همکار عبدالرحمن قاسمی دوستی و پذیرش یکدیگر

محمدصدیق پیرزاد: با اندوه فراوان قلم به دست گرفته، که شرحی درباره دوستی، تقدیم حضورتان کنم. اندوه از این بابت که امروز دوست و همکار ارجمندم مرحوم عبدالرحمن قاسمی پس از حدود دو ماه بستری بودن در بیمارستان زندگی را وداع گفت. خدا رحمتش کند و اما مطلب را چنین پی می گیرم که زندگی کردن تنها یک تجربه نیست، بلکه با هم شریک و سهیم شدن است.
مسلماً انسان در طول زندگی فراز و نشیب های بسیاری را می پیماید. برقراری ارتباط دوستانه با دیگر افراد، یکی از پرمعناترین بخش های زندگی است که می تواند گذر از این فراز و نشیب ها را قابل تحمل سازد.
البته آنچه که باعث استحکام این ارتباط می شود احساس مشترک در دردها، گرفتاری ها، ناراحتی ها و شادی ها است. هنگامی که با دیگری روبرو می شویم، نباید نگاه سردی داشته باشیم. زیرا آن نگاه سرد هم چون ویترین خالی است که کالائی در آن موجود نباشد. نگاهمان باید گرم، کلاممان شیرین و گیرا حتی لبخند بر لب داشته باشیم و کاری کنیم که طرف هم صحبت و هم کلاممان شادمان شود و در زندگی احساس تنهائی نکند.
نگاه گرم و معنا دار گاهی باعث می شود که انسان در اولین ملاقات با دیگری بدون ملاقات های قبلی و در همان لحظات اولیه، یکدیگر را به درستی انتخاب می کنند. در اینجا یک مساله قابل اهمیت است که در این راستا یعنی گزینش و پذیرش دوست شتاب نکنیم زیرا امکان آن خواهد بود که این انتخاب مشکلاتی را هم برای بعد به وجود آورد.
یک روانشناس درباره دوستی و صمیمیت می گوید: دوستی رابطه ای عادی از بازیها با ایثار دوجانبه در دادن و گرفتن و بدون بهره کشی و سوءاستفاده از یک دیگر است. چون دقیق به این گفته بنگریم. ملاحظه می کنیم که این عمیق ترین بیانی است که دوستی و صمیمیت را معنا می کند. امروزه دوستی ها فراوان است ولی صمیمیت واقعی کمیاب.
در قسمت آخر این نوشته به گفته یکی از بستگان نزدیک زنده یاد قاسمی را یادآور می شوم که آن مرد چگونه با از خودگذشتگی و نوعی ایثار به فکر راه اندازی آن جوان به طریق صلاح شده است. او گفت: پدرم که فوت کرد چهارده ساله بودم. عبدالرحمن یک روز در کناری با من گفت و گو کرد که باید بروم کاری پیدا کنم. خوب به یادم هست گوشم را گرفت و گفت: این دویست و پنجاه هزار تومان را بگیر و با امید به خدا حرکت کن برای دوبی و در آنجا مشغول کار شو. ناگفته نگذارم که نامبرده با ریختن قطراتی اشک ادامه داد که در آن زمان او فقط ماهی ششصد تومان حقوق معلمی دریافت می کرد.
روحش شاد باد
محمدصدیق پیرزاد


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد